دعاوی مربوط به منابع طبیعی
مقالات, ملکی ۲۲ اردیبهشت, ۱۳۹۹ 0

دعاوی مربوط به منابع طبیعی

دعاوی مربوط به منابع طبیعی

دعاوی مربوط به اراضی موات، دعاوی منابع طبیعی و دعاوی زمین شهری از اموری است که در سال های اخیر بواسطه بالا رفتن ارزش زمین مورد توجه مالکین و ادارات زیرمجموعه وزارت جهاد و کشاورزی قرار گرفته است. قوانین مادر در این زمینه مثل قانون مدنی، قانون ثبت و الحاقات و ضمائم آن و قوانین موضوعه همچون قوانین اصلاحات ارضی و اراضی موات شهری و غیرشهری، منابع طبیعی و ملی شده، قوانین تغییر کاربری در جهت لغو مالکیت انحصاری اشخاص تقنین یافته اند.

۱- دعاوی اعتراضی به رأی کمیسیون ماده ۱۲ قانون زمین شهری و یا ابطال و فسخ رأی کمیسون ماده ۱۲ قانون زمین شهری و سایر دعاوی مرتبط با اراضی موات شهری در این چارچوب می گنجد.

۲- دعاوی اعتراض به رأی هیأت ۷ نفره واگذاری زمین نسبت به اراضی موات و بایر و دعاوی فسخ و ابطال رأی هیأت ۷ نفره نیز جزیی دیگر از این نوع دعاوی است.

۳- نوع دیگری از دعاوی اراضی خارج از بافت شهری بعنوان دعاوی اعتراض به رأی قاضی هیأت ماده واحده قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای ماده ۵۶ قانون جنگل ها و مراتع، دعاوی ابطال رأی و صدور حکم علیة اداره کل منابع طبیعی است. در این نوع دعاوی که اسناد و مدارک مرتبط با هر دعوا متفاوت است ابتدا موضوع در هیأت حل اختلاف موضوع ماده ۶ آئین نامه اصلاحی مصوب ۱۳۹۰ پیش بینی شده که معترض یا معترضین به تشخیص منابع ملی شده اعتراض خود را در فرم های مخصوص تنظیم و همراه با مدارک و مستندات لازم به دبیرخانه هیأت مستقر در اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان مربوطه تسلیم و شماره و تاریخ ثبت آن را دریافت می کنند.

مدارک مورد نیاز جهت رسیدگی به دعاوی مربوط به منابع طبیعی

 فرم تکمیل شده

دلیل سمتدعاوی مربوط به منابع طبیعی

مدارک مثبت مالکیت 

نقشه دارای مختصات utm

رسیدگی در هیأت مذکور از سه شکل خارج نمی باشد. اول اینکه هیأت رأی به تائید تشخیص کل پلاک ثبتی به موات صادر می نماید. دوم اینکه هیأت با بررسی کارشناسی نظر به مستثنیات قسمتی از زمین با مساحت و حدود اربعه مشخص  داشته و رأی صادر می نماید سوم اینکه هیأت با ادله ارایه شده از طرف مالک رأی به ابطال تشخیص موات می دهد که به موجب رأی وحدت رویه شماره ۶۶۵ مورخ ۱۳۸۳ هیأت عمومی دیوانعالی کشور و نیز قانون اصلاح قانون تعیین تکلیف اراضی اختلافی موضوع اجرای ماده ۵۶ قانون جنگل ها و مراتع مصوب ۱۳۸۷، رأی قاضی هیأت ماده واحده قابل اعتراض در دادگاه عمومی حقوقی و سپس قابل تجدیدنظر می باشد. خواسته دعوی پس ازصدور رأی هیأت، معمولاً با عنوان اعتراض به رأی قاضی هیأت مبنی بر ملی و مستثنیات بودن ملک پلاک ثبتی مطرح می شود که اگر قاضی دادگاه رأی قاضی هیأت را صحیح بداند آن را تائید می کند اما اگر موضوع نیازمند رسیدگی بیشتر باشد به کارشناس یا هیأت کارشناسی ارجاع و سپس مبادرت به صدور رأی می نماید. به موجب تبصره ۱ ماده ۹ قانون افزایش بهره وری بخش کشاورزی و منابع طبیعی مصوب ۱۳۸۹ فعالیت شعبه ویژه در مراکز استان ها از تاریخ ۱۲/۶/۹۰ آغاز شد. این شعب به دعاوی اشخاصی رسیدگی می کنند که تا تاریخ ۱۲/۶/۹۰ در هیچ مرجع اداری و قضائی به اعتراض آنها رسیدگی نشده است که شامل دو مرحله است. ابتدا به ذینفع بودن و مالکیت معترض توجه کرده و سپس از طریق کارشناسی، تفسیر عکس های هوایی و غیره به تشخیص نوعیت زمین پرداخته و در نهایت ملی بودن یا مستثنیات یا موات را احراز و نسبت به صدور قرار رَد دعوی یا حکم قانونی اقدام می کند.

 

اجرای رأی داور
حقوقی, مقالات ۱۵ اردیبهشت, ۱۳۹۹ 0

اجرای رأی داور

پیرو درخواست های مکرر موکلین و متقاضین عزیز درخصوص ارائه توضیحات کافی با موضوع اجرای رأی داور برآن برآمدیم تا در جهت افزایش بینش حقوقی همراهان همیشگی خود توضیحات مختصر و کارآمدی را بیان نمائیم.

ابلاغ رای داور

در ابتدا رأی داوری باید به طرفین داوری ابلاغ گردد. به طور معمول و طبق رویه قضایی جاری، داور رأی خود را طی دادخواستی با موضوع ابلاغ رأی داور به دادگاه ارجاع کننده به داوری یا محل اقامت خود تقدیم می دارد و بدین ترتیب رأی داوری از طریق پست قضایی به طرفین داوری ، ابلاغ می گردد.

هر یک از طرفین که نظریه داوری را برخلاف منافع خود درمی یابد مستند به مواد ۴۹۰ و ۴۹۳ قانون آئین دادرسی مدنی می تواند حداکثر ظرف ۲۰ روز از تاریخ ابلاغ اعتراض خود به شعبه ابلاغ کننده رأی داور از طریق تقدیم دادخواست اعلام نماید و تقاضای ابطال آن را مطالبه نماید . باید این نکته را متذکر شد که اعتراض به رأی داور مانع از اجرای رأی داوری نمی باشد مگر آنکه موارد مورد اعتراض آنچنان قوی و مستدل باشد که موجب اقناع قاضی گردد و در غیر اینصورت علیرغم اعتراض به رأی داور ، پرونده وارد مرحله اجرائی می گردد و قاضی شعبه طی دستوری با موضوع اجرای رأی داور پرونده را وارد مرحله اجرایی می نماید.

در صورتی که جهات مورد اعتراض کافی و کامل باشد قاضی شعبه با صدور دستوری مقرر می نماید با پرداخت خسارت احتمالی از ناحیه معترض ، اجرای پرونده تا رسیدگی قطعی به اعتراض معلق گردد .

جهت اطلاع همراهان عزیز باید اظهار داشت مواردیکه که به طور قاطع به اساس رأی داوری لطمه وارد می نماید به شرح ذیل می باشد و در صورت حدوث موارد ذیل و اثبات آن ، رأی داوری باطل بوده و قابلیت اجرائی ندارد:

۱) داور خارج از حدود اختیارات خود رأی صادر نموده باشد.اجرای رای داور

۲) رأی داوری پس از انقضای مدت داوری صادر و تسلیم شده باشد.

۳) داور نسبت به مطلبی که موضوع داوری نبوده رأی صادر کرده باشد.

۴) رأی داوری صادره مخالف قوانین موجد حق باشد.

۵) رأی بوسیله داورانی صادر شده باشد که مجاز به صدور رأی نبوده اند.

۶) قرارداد رجوع به داوری بی اعتبار بوده باشد.

۷) رأی داور با آنچه در دفتر املاک یا بین اصحاب دعوی در دفتر اسناد رسمی ثبت شده و دارای اعتبار قانونی است ، مخالف باشد.

بدیهی است در صورت حصول شرایط فوق فرد استنادکننده به موارد بالا می تواند رأی داوری صادره را با رای دادگاه ، باطل نماید. لذا در صورت اعتراض به رأی داوری و در نهایت ابطال قطعی آن توسط دادگاه ، طرفین می توانند خواسته خود را مستقلا به دادگاه تقدیم نمایند و دادگاه مطابق مقررات به آن رسیدگی خواهد نمود.

اجرای رای داور

ارجاع به داوری اصولاً آن هنگام اتفاق می افتد که طرفین در قرارداد (که معمولاً در قراردادهای ساخت بیشتر رایج است) اختلاف خود را به داوری ارجاع می نمایند و یا پس از حدوث اختلاف توافق می نمایند داور مرضی الطرفین به جای دادگاه نسبت به ایشان قضاوت نماید.

اصولاً رجوع به داوری به جهت کاهش هزینه های دادرسی و تسریع در رسیدگی و خروج از تشریفات خاص رسیدگی و مهمتر از همه اعتماد طرفین به تجربه یا انصاف یا تخصص فردی خاص می باشد که بصورت کامل مورد وثوق طرفین است.

مهمترین نکته ای که باید به آن اشاره داشت آن می باشد که درج شرط داوری در قرارداد نکته ای بسیار ظریف و تخصصی می باشد و با توجه به آثار خاص آن که گاهاً موجب اطاله دادرسی های طولانی مدت و یا خروج داور از شرط انصاف و تمایل به سمت طرفی خاص و یا ایجاد حب و بغض فی مابین افراد می باشد . لذا اکیداً توصیه می گردد در صورت تمایل به اندراج شرط داوری در قرارداد این موضوع حتما با وکیل متخصص مورد مشاوره قرار گیرد و بدون بررسی قاطعانه از درج این شرط در قرارداد خودداری شود.

 

                                                                       

 

همه چیز درباره ی تأمین دلیل
حقوقی, مقالات ۱۵ اردیبهشت, ۱۳۹۹ 0

همه چیز درباره ی تأمین دلیل

بنابه در خواست مکرر مراجعین و موکلین بر آن شدیم تا دپارتمان حقوقی گروه وکلای دادگستری ره جویان عدلت تامین دلیل را مورد بررسی قرار بدهیم :

تأمین دلیل چیست؟

تأمین دلیل به معنای در امنیت قرار دادن دلیل است ،با توجه به تعریف قانون در مواردی که اشخاص ذی نفع احتمال می دهند که درآینده استفاده از دلیل و مدارک دعوای آنان مانند تحقیقات محلی و کسب اطلاع از مطلعین و استعلام نظر کارشناسان و یا دفاتر تجاری و یا…. دشوار و سخت خواهد شد میتوانند از دادگاه تقاضای تأمین دلیل بنمایند.

مقصود از تأمین دلیل دراین گونه موارد فقط ملاحظه و صورت برداری از این گونه دلایل است.تامین دلیل

مراحل درخواست تأمین دلیل 

درخواست تأمین دلیل طبق قانون میتواند شفاهی یا کتبی یا قبل از اقامه دعوا یا در هنگام دادرسی می باشد، و در صلاحیت دادگاهی است که دلایل و امارات در حوزه آن می باشد و باید دادخواست در دفتر خدمات الکترونیک قضایی به ثبت برسد و حاوی اطلاعاتی از قبیل مشخصات طرف مقابل، خواسته ، و موضوع تامین دلیل را در دادخوست توضیح مختصری ارائه  شود و دادخواست ثبت پس از ثبت ارجاع به شعبه و تعیین کارشناس مربوط و واریز هزینه کارشناسی و حضور کارشناس برای موضوع و ارائه نظر کارشناسی و دریافت تأمین دلیل میباشد.

مرجع صالح برای تأمین دلیل

مرجع تأمین دلیل شورای حل اختلافی است که دلیل در حوزه یا محدوده آن واقع شده است میباشد چنانچه در حوزه دلیل شورای حل اختلاف نباشد در صلاحیت دادگاه حقوقی دلیل میباشد.

 

مال خر و مجازات مال خری
کیفری, مقالات ۳ اردیبهشت, ۱۳۹۹ 0

مال خر و مجازات مال خری

با توجه به در خواست های مکرر در قسمتهای مختلف از جمله سایت و شبکه های اجتماعی و مراجعین حضوری گروه وکلای دادگستری ره جویان عدالت مبنی بر بررسی مجازات خرید اموال دزدی بر آن شدیم تا این مهم را در دپارتمان کیفری گروه بررسی می نماییم و بررسی کوتاهی نسبت به جرم و مجازات خرید اموال مسروقه یا در عبارتی که در عامه مردم ذکر می شود مجازات خرید اموال دزدی را انجام بدهیم ؟

مال خر

مال خر کیست ؟                             

مال خر کسی است که به شکل غیرقانونی نسبت به خرید کالا و اجناس دزدی یا غیر مجاز , قاچاق را خریداری می نماید و بر شکل واسطه به افراد دیگری می فروشد خریدارانی که معمولاً در بیشتر موارد از غیر مجاز بودن اجناس آگاه نیستند .

مجازات مال خر چیست ؟  

وقتی که مالی مانند گوشی موبایل , ظبط ماشین یا هر چیزی که مالیت داشته باشد و توسط سارقین سرقت می رود سارقین برای فروش این اموال نزد مال خر می رود و در اینجا ذکر این مطلب مهم است که علاوه بر اینکه در سرقت سارق مجرم به حساب می آید فرد مال خر هم مجرم به حساب می آید و در قانون مجازات اسلامی برای مال خر هم مجازات در نظر گرفته شده است.

طبق ماده ۶۶۲ از قانون مجازات اسلامی هر کس با علم و اصطلاح یا با وجود قرائن اطمینان آور بر اینکه مال در نتیجه ارتکاب سرقت به دست آمده است آن را بر نحوی از انحاء تحصیل یا مخفی یا قبول نماید یا مورد معامله قرار بدهد بر حبس از ۶ ماه تا ۳ سال و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.

در صورتی که متهم معامله اموال مسروقه را حرفه خود قرار داده باشد بر حداکثر مجازات محکوم می شود .

 

 

همه چیز درباره ی مستثنیات دین
خانواده, مقالات ۱ اردیبهشت, ۱۳۹۹ 0

همه چیز درباره ی مستثنیات دین

باتوجه به درخواست های مکرر موکلین و مراجعین امروز در دپارتمان حقوقی گروه وکلای دادگستری ره جویان عدالت بر آن شدیم تا نسبت به مستثنیات دین و قانون نحوه ی اجرای محکومیتهای مالی مصوب ۱۳۹۴ در باب مستثنیات دین توضیحاتی جهت رفع سوالات و مشکلات مراجعین بدهیم .

مستثنیات دین چیست؟

در قانون تعریف خاصی از مستثنیات  دین نشده ولی با مراجعه به مبسوط در ترمینولوژی حقوق جلد ۵ شماره ۱۲۶۶۸در توضیح بدین صورت نوشته شده (مالهای مدیون و متعهد که بر هنگام اجرای قهری مشمول مقررات اجرا نبوده و توقیف نگردد و بر ضرر مدیون و متعهد بر معرض فروش نهاده نشود خانه هم جز مستثنیات دین است .

مستثنیات دین شامل چه مواردی است؟

طبق ماده ۲۴ از قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب ۹۴ مستثنیات دین صرفاً شامل موارد زیر است:موارد مثتثنیات دین

الف- منزل مسکونی که عرفاً در شأن محکوم علیه در حالت اعسار او باشد.

ب- اثاثیه مورد نیاز زندگی که برای رفع حوائج ضروری محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی لازم است.

ج- آذوقه موجود به قدر احتیاج محکوم علیه و افراد تحت تکفل وی برای مدتی که عرفاً آذوقه ذخیره میشود.

د- کتب و ابزار علمی و تحقیقاتی برای اهل علم و تحقیق متناسب با شأن آنها

ﻫ – وسایل و ابزار کار کسبه، پیشه وران، کشاورزان و سایر اشخاص که برای امر معاش ضروری آنها و افراد تحت تکفلشان لازم است.

و- تلفن مورد نیاز مدیون

ز- مبلغی که در ضمن عقد اجاره به مؤجر پرداخت میشود مشروط بر اینکه پرداخت اجاره بها بدون آن موجب عسر و حرج گردد و عین مستأجره مورد نیاز مدیون بوده و بالاتر از شأن او نباشد.

تبصره ۱- چنانچه منزل مسکونی محکوم علیه بیش از نیاز و شأن عرفی او در حالت اعسارش بوده و مال دیگری از وی در دسترس نباشد و مشارالیه حاضر بر فروش منزل مسکونی خود تحت نظارت مرجع اجرا کننده رأی نباشد به تقاضای محکوم له به وسیله اجراء کننده حکم با رعایت تشریفات قانونی به فروش رفته و مازاد بر قیمت منزل مناسب عرفی، صرف تأدیه دیون محکوم علیه خواهد شد مگر اینکه استیفای محکوم به ، به طریق سهل تری مانند استیفاء از محل منافع بخش مازاد منزل مسکونی محکوم علیه یا انتقال سهم مشاعی از آن به شخص ثالث یا طلبکار امکان پذیر باشد که در این صورت محکوم به از طرق مذکور استیفاء خواهد شد.

تبصره ۲- چنانچه به حکم قانون مستثنیات دین تبدیل به عوض دیگری شده باشد مانند اینکه مسکن به دلیل قرار گرفتن در طرحهای عمرانی تبدیل به وجه گردد یا در اثر از بین رفتن عوضی دریافت شده باشد وصول محکوم به از آن امکان پذیر است مگر اینکه محرز شود مدیون قصد تهیه موضوع نخستین را دارد.

آیا وسیله نقلیه (ماشین) جزو مستثنیات دین محسوب میشود؟

ماشینی که وسیله امرار معاش است قابل توقیف نمی باشد مانند تاکسی و یا ماشین آلات کشاورزی که شامل بند ﻫ از ماده ۲۴ قانون فوق الذکر می باشند قابل توقیف نسبت ولی دیگر خودروهای شخصی که جهت مسافرکشی استفاده میشود قابل توقیف است و می توان آن را توقیف کرد.

آیا موبایل (خط تلفن همراه) جزو مستثنیات دین محسوب می شود؟

بله خط تلفن مورد نیاز مدیون به استناد بند و ماده ۲۴ قانون فوق الذکر قابل توقیف نمی باشد.

آیا پول پیش منزل اجاره را می توان توقیف کرد؟

غیر پول پیش که در ضمن عقد اجاره به مؤجر پرداخت میشود مستثنیات دین است مشروط به اینکه پرداخت اجاره بها بدون آن موجب عسر و حرج گردد و عین مستأجره مورد نیاز مدیون بوده و بالاتر از شأن او نباشد.

 

 

آزادی مشروط
عمومی, کیفری ۳۰ فروردین, ۱۳۹۹ 0

آزادی مشروط

اگر اصلاح و تربیت مجرم یکی از اهداف مجازاتها باشد و در صورتی که در زمان تحمل محکومیت این هدف احراز شود و با مشاهدة رفتار مرتکب در زندان به این مورد تعیین حاصل شد، بسیار خوب است که هم در مخارج عمومی صرفه جویی شود و هم برای مرتکبین جرم انگیزة قوی جهت نشان دادن اصلاح ایجاد شود و هم از آثار و تبعات فرهنگ مجرم ساز زندان احتراز شود. به همین جهت نهاد آزادی مشروط برای دستیابی به این اهداف مدنظر قانونگذاران قرار گرفته است.

شرایط اعطاء آزادی مشروط

برای اعطاء آزادی مشروط سه شرط بایستی مراعات گردد:

اول: قلمرو آزادی مشروط محدود به حبس های تعزیری است و هیچ تفاوتی میان درجات مختلف تعزیر وجود ندارد بلکه محکومِ به هر یک از درجات، ممکن است از آزادی مشروط بهره مند شود. اما این نهاد درخصوص حبس ناشی از مجازات حدی مانند سرقت در مرتبة سوم اجراء نمی شود.

دوم: در بندهای چهارگانة ماده ۵۸، قانونگذار بر ضرورت احراز برخی امور توسط دادگاه  تأکید نموده است؛ نشان دادن حسن اخلاق و رفتار و نیز احتمال عدم ارتکاب جرم در آینده توسط مرتکب. جبران خسارت شرط آزادی مشروط نیست بلکه باید در این مورد تصمیم گیری حتی در حد قرار بر پرداخت شده باشد به همین دلیل قانونگذار در بند پ ماده ۵۸ بیان کرده است: « به تشخیص دادگاه تا آنجا که استطاعت دارد ضرر و زیان مورد حکم یا مورد موافقت مدعی خصوصی را بپردازد یا قراری برای پرداخت آن ترتیب دهد». شرط دیگر آن است که مرتکب قبلاً از آزادی مشروط استفاده نکرده باشد. اما برعکس قانون سابق، محکومیت برای اولین بار، شرطِ استفاده از آزادی مشروط نیست بلکه ممکن است که شخص پیش از این، مجازات حبس را تحمل کرده باشد و یا دارای محکومیت کیفری مؤثر باشد ولی با این حال از آزادی مشروط استفاده نماید. تنها در صورتی که شخص پیش از این آزادی مشروط استفاده کرده باشد، نمی تواند برای بار دوم تقاضای استفاده از آزادی مشروط را بنماید(بند ت ماده ۵۸)

شرایط آزادی مشروط

سوم: پیش شرط استفاده از آزادی مشروط گذراندن بخشی از مجازات حبس است. در مورد محکومان به حبس بیش از ده سال، پس از تحمل نصف و در سایر موارد پس از تحمل یک سوم مدت زندان. در این موارد ملاک احتساب، میزان حکم مندرج در دادنامه است و نه مجازات قانونی مندرج در قانون برای جرم خاص. در قانون راجع به آزادی مشروط زندانیان مصوب سال ۱۳۳۷، گذراندن ۱۲سال برای محکومان به حبس ابد جهت استفاده از آزادی مشروط تعیین شده بود که به نظر می رسد در صورت وجود حبس ابد تعزیری، این آیین نامه به قوت خود باقی است.

باید توجه داشت که در صدر ماده ۵۸ تصریح شده است که آزادی مشروط محدود به حبس های تعزیری است و در قانون مجازات هیچ کجا به حبس ابد به عنوان مجازات تعزیری تصریح نشده است و از سویی در برخی از حدود (حبس سارق در مرتبة سوم) مجازات حبس ابد پیش بینی شده است که بیانگر آن است که این کیفر از ماهیت حدی برخوردار است و با التفات به قاعدة التعزیر دون الحد نتوان مجازات تعزیری را تا حبس ابد مورد قبول قرارداد از این جهت شاید بتوان گفت که بحث حبس ابد در خصوص آزادی مشروط سالبه به انتفاء موضوع است.

شیوه اعطاء آزادی مشروط

در استفاده از آزادی مشروط، نهادهای مختلفی مداخله و مشارکت دارند؛ زندان، قاضی اجرای احکام و دادگاه صادرکنندة رأی.

براساس ذیل ماده ۵۸، انقضای مواعد لازم برای استفاده از آزادی مشروط و تائید حسن اخلاق و رفتار زندانی در طول مدت اجرای مجازات همچنین پیش بینی عدم تکرار جرم از سوی محکوم بعد از آزادی، بر عهدة رئیس زندان محل می باشد. این موارد باید به تائید قاضی اجرای احکام نیز برسد. قاضی اجرای احکام مواعد مقرر و وضعیت زندانی را و تطبیق آن با شرایط مذکور در ماده ۵۸ بررسی نموده و در صورت احراز پیشنهاد آزادی مشروط را به دادگاه تقدیم می کند.

تصمیم نهایی بر صدور آزادی مشروط بر عهدة دادگاه صادرکننده رأی می باشد. این دادگاه ممکن است برحسب مورد دادگاه بدوی یا دادگاه تجدیدنظر باشد؛ چرا که معیار دادگاهی است که حکم قطعی را صادر نموده است. رأی وحدت رویه شماره ۷۳۱-۲۸/۸/۱۳۹۲ مقرر می دارد: « مقررات مربوط به پیشنهاد آزادی مشروط ناظر به احکام قطعی و لازم الاجرا است و اظهارنظر قانونی درخصوص مورد هم علی الاصول با دادگاه صادرکنندة حکم قطعی (اعم از بدوی و تجدیدنظر) خواهد بود همچنان که در مقررات نیمه آزادی موضوع ماده ۵۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ نیز این امر مورد تصریح قرار گرفته است…».

براساس ماده ۶۰ دادگاه می تواند با توجه به اوضاع و احوال وقوع جرم و خصوصیات روانی و شخصیت محکوم او را در مدت آزادی مشروط به اجرای دستورات مندرج در قرار تعویق صدور حکم، ملزم نماید.

آزادی مشروط

نتایج آزادی مشروط

مدت آزادی مشروط شامل بقیة مدت مجازات است که نیمی از مجازات حبس و یا دو سوم آن می­باشد اما دادگاه اختیار دارد که مدت آزادی مشروط را کاهش یا افزایش دهد. پس اصل آن است که بقیه مدت حبس برای تعیین مدت آزادی مشروط مدنظر قرار گیرد اما دادگاه می تواند این زمان را کاهش یا افزایش دهد. زمان آزادی مشروط، دارای محدودیت زمانی و حداقل و حداکثر است و حداقل یک سال و حداکثر پنج سال است. مثلاً اگر شخصی محکوم به شش سال حبس شده باشد و پس از تحمل یک سوم محکومیت یعنی دو سال حبس از آزادی مشروط بهره مند گردد، مدت آزادی مشروط شامل بقیه مدت حبس یعنی چهارسال باقیمانده است اما دادگاه می تواند این چهارسال را به یک تا پنج سال کاهش یا افزایش دهد اما از این دو زمان نمی تواند عبور کند. ماده ۵۹ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد: «مدت آزادی مشروط شامل بقیه مدت مجازات می شود، لکن دادگاه می تواند مدت آن را تغییر دهد و در هر حال آزادی مشروط نمی تواند کمتر از یک سال و بیشتر از پنج سال باشد جز در مواردی که مدت باقیمانده کمتر از یک سال باشد که در این صورت مدت آزادی مشروط معادل بقیه مدت حبس است». در یک صورت ممکن است مدت آزادی مشروط کمتر از یک سال باشد و آن زمانی است که باقیماندة مدت حبس، کمتر از یک سال باشد که در این صورت مدت آزادی مشروط معادل بقیه مدت حبس خواهد بود، مثلاً شخصی به یک سال حبس محکوم شده است و بعد از گذشت چهارماه مشمول آزادی مشروط شده است که در این حال مدت آزادی مشروط نه یک سال که هشت ماه (بقیة مدت حبس) خواهد بود.

محدود بودن مدت آزادی مشروط به بقیة مدت مجازات، در قانون جدید وضع شده است. پیش از آن به نحو مطلق تعیین مدت آزادی مشروط در اختیار دادگاه بود که بین یک تا پنج سال تعیین می­شد (ماده ۴۰ قانون سابق). قانون جدید اصل را بر آن قرار داده است که بقیة مدت حبس، زمان برخورداری از آزادی مشروط باشد در صورتی که باقیماندة حبس کمتر از یک سال باشد این مدت قطعی و غیرقابل تغییر است ولی چنانچه باقیماندة حبس یک سال و بیشتر باشد، در عین آنکه اصل بر آن است که بقیة مجازات مدت آزادی مشروط محسوب شود ولی به دادگاه اختیار داده شده که بتواند آن را تغییر دهد. این تغییر بین یک تا پنج سال خواهد بود به نحوی که دادگاه نه کمتر از یک سال می تواند مدت آزادی مشروط را تعیین کند و نه بیشتر از پنج سال.

در مدت آزادی دادگاه اختیار دارد که محکوم را به دستور یا دستورهایی ملزم نماید یا محکوم را بدون برنامة خاصی رها نماید. به استناد ماده ۶۰ دادگاه اختیار دارد که یک یا چند دستور از موارد هشتگانة مندرج در ماده ۴۳ ملزم نماید و آثار عدم تبعیت از این دستورات را به وی گوشزد نماید. ماده ۶۰ مقرر می دارد: «دادگاه می تواند با توجه به اوضاع و احوال وقوع جرم و خصوصیات روانی و شخصیت محکوم، او را در مدت آزادی مشروط، به اجرای دستورهای مندرج در قرار تعویق صدور حکم، ملزم کند. دادگاه دستورهای مذکور و آثار عدم تبعیت از آنها و نیز آثار ارتکاب جرم جدید را در حکم خود قید و به محکوم تفهیم می کند».

محکومی که از آزادی مشروط استفاده نموده است در مدت آزادی مشروط در سه وضعیت قرار گیرد:

اول: عدم تبعیت از دستور و دستورهای دادگاه، که در صورت این عدم تبعیت، برای بار اول یک تا دو سال به مدت آزادی مشروط وی اضافه میشود. اما اگر برای بار دوم شخص از دستور یا دستورهای دادگاه تبعیت ننماید، آزادی مشروط از بین می رود و شخص به زندان بازمی گردد. ماده ۶۱ مقرر می دارد: «هرگاه محکوم در مدت آزادی مشروط بدون عذر موجه از دستورهای دادگاه تبعیت نکند برای بار الو یک تا دو سال به مدت آزادی مشروط وی افزوده میشود. در صورت تکرار …. علاوه بر مجازات جرم جدید، مدت باقیمانده محکومیت نیز به اجراء در می آید…». در صورت بازگشت مرتکب به زندان، مدتی که وی در بیرون از زندان بوده است، جزء مدت تحمل مجازات وی محاسبه نمی­گردد و بقیه مدت محکومیت (نصف  یا دو سوم مدت حبس) را از زمان بازگشت به زندان بایستی تحمل نماید.

دوم: اگر در مدت آزادی مشروط، شخص مرتکب یکی از جرایم عمدی موجب حد، قصاص، دیه یا تعزیر تا درجة هفت شود، به استناد ماده ۶۱، آزادی مشروط لغو میشود و شخص به زندان بازگردانده می شود و علاوه بر تحمّل محکومیت ناشی از بزه جدید، مدت باقیماندة محکومیت قبلی نیز اجرا شده و دو محکومیت با هم جمع می­شوند. ماده ۶۱ مقرر می دارد: «… در صورت … ارتکاب یکی از جرائم عمدی موجب حد، قصاص، دیه یا تعزیر تا درجه هفت، علاوه بر مجازات جرم جدید، مدت باقیمانده محکومیت نیز به اجراء در می آید…». بدیهی است که در این صورت معیار مجازات قانونی است و نه قضایی.

اما ارتکاب جرم غیرعمدی و جرم تعزیری درجة هشت هیچ تأثیری بر آزادی مشروط نخواهد گذشت.

در صورتی که شخص در دورة آزادی مشروط مرتکب جرم جدیدی شود، چنین فردی مشمول قاعدة تکرار جرم است و مجازات جدید در مورد او تشدید خواهد شد و یا اینکه مشمول قاعدة تعدد جرم است؟

سوم: اگر شخص در مدت آزادی مشروط از دستورات دادگاه تبعیت نماید و مرتکب جرایم عمدی فوق الذکر نشود، آزادی او قطعی میشود. بدین معنا که دیگر به زندان بازگردانده نمی شود و ارتکاب جرم بعد از اتمام مدت آزادی مشروط، تأثیری در آزادی مشروط نخواهد گذاشت. ذیل ماده ۶۱ مقرر داشته است که در غیر این صورت یعنی در صورت تبعیت از دستورات دادگاه و عدم ارتکاب جرایم عمدی مورد اشاره، «آزادی او قطعی میشود».

حال باید به این پرسش پاسخ داد که اثر رعایت دستور دادگاه و عدم ارتکاب جرم چیست؟ و چه بخشی از مجازات در سجل کیفری شخص باقی مانده و کدامین بخش از سجل کیفری حذف می شود؟ آنچه در میان بسیاری از نویسندگان حقوق کیفری شایع است این نظر می باشد که پس از رعایت دستورات دادگاه و عدم ارتکاب جرم، مجازات اجراء شده تلقی می شود و تمامی مدت حبس بدون کم و کاست جزء سابقة کیفری شخص محاسبه می شود بنابراین اگر شخصی به دوازده سال حسب محکوم شد و پس از تحمل شش سال مشمول آزادی مشروط شد و بعد از رعایت دستورات دادگاه و عدم ارتکاب جرم به آزادی قطعی رسید، در سجل کیفری او، ۱۲ سال حبس باقی خواهد ماند. اما به نظر می رسد که این نظر قرین به صواب نیست بلکه تنها بایستی مدت حبسی را که شخص تحمل کرده است، به عنوان سابقة کیفری قبول کرد و آثار تبعی محکومیت را بر این مبنا قرار داد. بنابراین در مثال فوق، تنها شش سال حبس در سابقة کیفری شخص محکوم باقی خواهد ماند نه مدت ۱۲ سال.

در ذیل بحث آزادی مشروط، قانونگذار ماده ۶۲ را ذکر نموده که مقرر داشته است:

«در جرایم تعزیری از درجه پنج تا درجه هشت، دادگاه می تواند در صورت وجود شرایط مقرر در تعویق مراقبتی، محکوم به حبس را با رضایت وی در محدوده مکانی مشخص تحت نظارت سامانه (سیستم)های الکترونیکی قرار دهد». چنانچه روشن است این ماده هیچ ارتباطی با بحث آزادی مشروط نداشته بلکه ماده ای خاص است که شیوه ای خاص جهت اجرای حبس را مورد اشاره قرار داده است و بهتر می بود که در ذیل بحث مجازات های جایگزین حبس مطرح می گردید.

قانونگذار به دادگاه اختیار داده است که درخصوص حبس های تا ۵ سال، از نظارت الکترونیکی بجای حبس استفاده نماید. این امکان در صورتی است که دو شرط فراهم باشد: اول. شرایط تعویق مراقبتی که منظور بندهای چهارگانة مندرج در ماده ۴۰ قانون مجازات اسلامی است، دوم. رضایت محکوم به حبس مبنی بر اینکه بجای حبس از نظارت سامانة الکترونیکی در مورد استفاده گردد. قانونگذار برای دادگاه این اختیار را نیز قرار داده است که از تدابیر مندرج در ماده ۴۲ یا دستورات مندرج در ماده ۴۳ در مورد این محکومان به حبس تحت نظارت سامانه های الکترونیکی استفاده نماید. تبصره ماده ۶۲ مقرر داشته است: «دادگاه در صورت لزوم می تواند محکوم را تابع تدابیر نظارتی یا دستورهای ذکر شده در تعویق مراقبتی قرار دهد».