قانون ثبت ازدواج اتباع بیگانه در ایران
خانواده, مقالات ۱۳ تیر, ۱۴۰۰ 312

قانون ثبت ازدواج اتباع بیگانه در ایران

اصولاً ازدواج اتباع بیگانه تابع قانون کشور ایران نمی باشد زیرا این دسته از مسائل در حیطه احوال شخصیه قرار می گیرند احوال شخصیه مواردی است که روابط خصوصی طرفین را تشکیل می دهد مواردی از قبیل ارث، وصیت، ازدواج، طلاق، در چارچوب احوال شخصیه قرار می گیرد و بر اساس قانون مدنی چنین مواردی تابع قانون کشوری است که زن و شوهر تابعیت آن کشور را دارند. بنابراین چنانچه طرفین سند و مدرک داشته باشند که مطابق قانون کشور متبوع، آنها را زن و شوهر بشناسد زمانی که در ایران اقامت دارند، مطابق قانون حقوق و تکالیف فی مابین زن و شوهر بر اساس همان قانون تعیین خواهد شد.

قانون ثب ازدواج

علاوه بر این اخیراً قانونی به تصویب رسیده است که به موجب آن فرزندان مادران ایران می توانند تحت شرایطی تابیعیت ایران را کسب نمایند اما تا زمانی که تابعیت ایران را کسب ننموده اند تابع قانون دولت متبوع پدر خود می باشند.
بنابراین آنچه مشخص است این که اتباع بیگانه در خصوص مسائل مربوط به ازدواج و طلاق تابع قانون کشور متبوع خود می باشند و صرف وجود دلیلی مبنی بر ازدواج زن و مرد در این خصوص کفایت می نمایند همانطور که چنانچه یک زن و شوهر ایرانی در کشور دیگری اقامت داشته باشند همچنان قانون ایران حاکم بر روابط شخصی آنها می باشد.

حق طلاق چیست و معایت دادن حق طلاق به زن چیست؟
خانواده, مقالات ۹ تیر, ۱۴۰۰ 0

حق طلاق چیست و معایت دادن حق طلاق به زن چیست؟

طلاق یک راهی است که به موجب آن زوجین (یعنی زن و شوهر) می توانند از یکدیگر جدا شوند در قانون مدنی ایران حق طلاق برای مرد در نظر گرفته شده است به این مفهوم که مرد می تواند هر زمان که اراده نماید از همسر خود جدا شود مشروط بر این که تمامی حقوق قانونی زن از جمله مهریه، نفقه، اجرت المثل را پرداخت نماید . اما در آن سوی ماجرا زن چنین حقی ندارد و نمی تواند به راحتی از مرد جدا شود مگر این که ثابت نماید شروطی که ضمن عقد ازدواج آمده است از قبیل اختیار نمودن همسر دیگر از سوی مرد و غیره توسط شوهر نقض گردیده است یا این که زن دچار سختی و مشقت بی پایان در زندگی مشترک شده؛ مثلاً شوهر زن را تنبیه بدنی می نماید .بنابراین ملاحظه می نمائید که زن به راحتی مرد نمی تواند به زندگی مشترک پایان دهد؛از این رو معمولاً زن به دنبال راهی می باشد تا به آن وسیله بتواند براحتی از مرد جدا شود.

حق طلاق

یکی از این موارد دادن حق طلاق به زن می باشد؛ در صورتی که زن از مرد وکالت اخذ نماید که هر وقت بخواهد خود را مطلقه نماید، دیگر نیازی به حضور مرد برای طلاق وجود ندارد و زن می تواند براحتی خود را مطلقه سازد. هر چند وجود چنین وکالتی روند طلاق را برای زن بسیار راحت می نماید اما معایبی برای شوهر دارد از جمله این که زن می تواند هر زمان بخواهد خود را مطلقه نماید و سپس این که زن می تواند همزمان با طلاق تمامی حقوق خود از جمله مهریه و اجرت المثل را مطالبه نماید. بنابراین دادن حق طلاق از سوی مرد می تواند همزمان با گذشتن از تمامی حقوق از سوی زن باشد.

 

طلاق غیابی از طرف زن چگونه است؟
خانواده, مقالات ۵ تیر, ۱۴۰۰ 0

طلاق غیابی از طرف زن چگونه است؟

طلاق اصولاً به صورت حضوری می باشد به این معنی که مرد درجریان دادرسی حضور دارد و از دعوایی که به طرفیت او مطرح گردیده دفاع می کند اما ممکن است در برخی موارد به دلایل مختلف طلاق به صورت غیابی صادر گردد. برای آن که با مفهوم طلاق غیابی آشنا شوید بهتر است ابتدا رأی غیابی را توضیح دهیم و سپس به شرایط مربوط به طلاق غیابی و حکم صادره در این خصوص بپردازیم. رأی غیابی رأیی است که در آن خوانده دعوی در جریان رسیدگی حضور ندارد ولایحه ای نیز جهت دفاع تقدیم دادگاه نمی کند علاوه بر این چنانچه اخطاریه مربوط به جلسه دادرسی به خوانده به صورت قانونی ابلاغ شده باشد باز هم رأی غیابی تلقی می گردد. اکنون فروض مختلفی برای طلاق غیابی وجود دارد که در زیر توضیح می دهیم.

طلاق غیابی
طلاق غیابی از طرف زن

۱- در صورتی که شوهر در هیچ یک از جلسات دادرسی مربوط به طلاق حاضر نگردد و لایحه ای نیز تقدیم دادگاه ننماید و از سوی دیگر ابلاغ نیز بصورت قانونی صورت گرفته باشد، طلاق به صورت غیابی صادر خواهد شد و در این صورت شوهر حق خواهد داشت که ظرف مدت ۲۰ روز در همان دادگاه که حکم طلاق را صادر نموده به آن حکم اعتراض نمید.
۲- فرض بعدی این است که شوهر بنا هر دلیلی از جمله جنگ، مهاجرت و … مفقودالاثر شده باشد در این صورت به موجب ماده ۱۰۲۹ قانون مدنی چنانچه مدت ۴ سال از زمان غیبت مرد گذشته باشد زن می تواند با مراجعه به دادگاه و اثبات عدم حضور مرد یا مفقودالاثر بودن وی حکم طلاق به صورت غیابی اخذ نماید.
۳- حالت بعدی مربوط به زمانی است که مرد ترک نفقه نماید یا زندگی مشترک را رها نماید در این صورت به موجب شرایط ضمن عقد، که معمولاً طرفین ضمن عقد نکاح آنها را می پذیرند چنانچه زن بتواند ثابت نماید که شوهر به مدت ۶ ماه ترک نفقه نموده و در محل زندگی مشترک وجود ندارند می تواند دادخواست طلاق تقدیم دادگاه نماید و حکم غیابی طلاق را اخذ نماید.
۴-در مواردی که زن وکالت در طلاق از سوی شوهر داشته باشد می تواند بدون این که ضرورتی به حضور شوهر در مراحل دادرسی باشد خود را مطلقه سازد در این فرض ممکن است شوهر از جریان دادرسی نیز آگاهی نداشته باشد اما زن بواسطه وکالتی که از شوهر دارد می تواند خود را مطلقه نماید.

حکم رشد، تمام موارد قانونی مربوط به حکم رشد
حقوقی, مقالات ۲ تیر, ۱۴۰۰ 0

حکم رشد، تمام موارد قانونی مربوط به حکم رشد

اصولاً برای انجام اعمال حقوقی یعنی اعمالی که برای اشخاص ایجاد تعهد بویژه تعهد مالی می نماید شرایطی لازم است که از جمله این شرایط رسیدن به سن خاص می باشد با این توضیح که چنانچه اشخاص به سن خاصی نرسند نمی توانند معامله نمایند. این سن در ایران ۱۸ سال می باشد و پس از رسیدن به این سن اشخاص می توانند امور مالی خود را مدیریت نمایند. اما برخی اوقات و تحت شرایطی ضرورت دارد برخی ازاشخاصی که به سن ۱۸ سال نرسیده اند بتوانند در امور مالی خو دخالت کنند.

جکم رشد

بیشتر این فرض زمانی بروز پیدا می کند که به یک شخص نوجوان اموالی به ارث برسد و َآن شخص می خواهد رأساً  در اموال خود دخل و تصرف نماید در این صورت چون به سن ۱۸ سال شمسی نرسیده است نمی تواند چنین دخالتی در اموال خود انجام دهد. اما برای چنین افرادی یک اختیار قانونی نیز در نظر  گرفته شده است. به این صورت که شخص نوجوان می تواند در خواست صدور حکم رشد قبل از رسیدن به سن ۱۸ سال را بنماید. دادگاه برای احراز سنجش عقل و قوای دماغی شخص نوجوان را به پزشکی قانونی ارجاع می دهد و چنانچه پس از ارجاع نظریه پزشکی قانونی دلالت بر این داشته باشد که نوجوان قدرت درک و تشخیص میزان سود و زیان خود را دارد در نظریه مذکور قید می نماید که نوجوان توانایی مدیریت امور مالی خود را دارد.

در این صورت دادگاه با توجه به نظریه پزشکی قانونی حکم به رشد شخص را صادر می نماید و پس از صدور حکم رشد شخص رشید محسوب شده و می تواند در امور مالی خود دخالت نماید و دیگر نیازی به نماینده قانونی از جمله ولی قهری و قیم ندارد.

از سوی دیگر اقدام برای حکم رشد اصطلاحاً از امور حسبی محسوب می گردد و این امور صرفاً با درخواست ذینفع مطرح می گردد و نیاز به حضور خوانده وجود ندارد.

فسخ نکاح چیست و چه تفاوتی با طلاق دارد؟
خانواده, مقالات ۲۹ خرداد, ۱۴۰۰ 0

فسخ نکاح چیست و چه تفاوتی با طلاق دارد؟

فسخ نکاح همانند طلاق می تواند یکی از راه های اتمام عقد نکاح باشد، هرچند تفاوت هایی بلحاظ محتوایی با هم دارند اما شباهت آنها این است که هر دو باعث اتمام عقد نکاح می شوند. در خصوص فسخ نکاح نکته قابل ذکر این است که علل ناشی از فسخ نکاح در قانون صراحتاً ذکر شده است و چنانچه علت آن بطور مشخص وجود نداشته باشد امکان فسخ نکاح وجود نخواهد داشت.

آنچه امکان فسخ نکاح را می دهد بیشتر مبتنی بر عیوبی است که ممکن است هر یک از زوجین داشته باشند. عیوبی که مختص مرد می باشد در ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی بر شمرده شده است و به موجب آن چنانچه مرد دچار عارضه ای باشد که امکان انجام عمل زناشویی را از وی سلب نماید به زن حق فسخ عقد نکاح با تأیید دادگاه را می دهد.

۱- عنن-> ناتوانی مرد در نعوظ به شرط آن بعد از گذشت مدت یکسال از تاریخ رجوع زن به دادگاه بر طرف نشود دقت نمائید چنانچه این عیب حتی پس از عقد بوجود آید باعث ایجاد حق فسخ برای زن خواهد شد.

۲- خصاء که عارضه مربوط به اخته شدن مرد است.

۳- مقطوع بودن آلت تناسلی به نحوی که امکان انجام عمل زناشویی فراهم نباشد.

ممکن است برخی از عیوب در زن نیز وجود داشته باشد که باعث ایجاد حق فسخ برای مرد می گردد که قانونگذار آنها را در ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی بر شمرده است.

۱- قرن که استخوانی است در فرج که مانع انجام عمل زناشویی می شود.

۲- جذام که به بیماری خوره نیز معروف است.

۳- برص: نوعی بیماری پوستی است که بر اثر آن لک های معمولاً بزرگ سفید یا سیاه در بدن پدید می آید.

۴- افضاء که یکی شدن مجرای اداری و حیض را افضاء می گویند.

۵- نابینایی از هر دو چشم

زن و مرد یک عیب مشترک نیز دارند که در صورت احراز آن باعث ایجاد حق فسخ برای هر یک از زوجین می گردد و آن جنون می باشد. جنون یک مفهوم حقوقی روانشناسی است و تشخیص آن در حوزه علم روانشناسی می باشد بنابراین چنانچه پس از احراز امر به پزشکی قانونی محرز گردد که شخص مجنون می باشد این امر می تواند از جمله دلایل فسخ نکاح باشد.

نکته مهم در این خصوص این است که صرف وجود چنین دلایلی موجب فسخ عقد نکاح نخواهد شد بلکه باید دادگاه پس از بررسی احراز نماید که علت فسخ موجود بوده و با احراز آن حکم به فسخ نکاح خواهد داد.

در خصوص تفاوت های طلاق با فسخ نکاح باید گفت همانطور که در ابتدای این بحث مطرح شد دلایلی که بوسیله آن ایجاد حق فسخ می گردد توسط قانونگذار شمرده شد و به جز آن امکان ایجاد حق فسخ وجود ندارد.

دوم این که برای محقق شدن طلاق باید صیغه طلاق به طور تشریفاتی جاری گردد در حالیکه در فسخ به این صورت نمی باشد .

تفاوت سوم این است که طلاق از حقوق مرد است و زن صرفاً در صورت اثبات شرایط خاص می تواند از دادگاه حکم طلاق بگیرد در حالی که در فسخ نکاح به این صورت نمی باشد و فسخ صرفاً بر مبنای عللی که در بالا گفته شد تحقق می پذیرد.

مطالبه ثمن، درباره نحوه مطالبه ثمن
کیفری, مقالات ۲۳ خرداد, ۱۴۰۰ 0

مطالبه ثمن، درباره نحوه مطالبه ثمن

مطالبه ثمن معامله

بیع یا خرید و فروش یکی از عقود رایج بین اشخاص می باشد که برای نقل و انتقال اموال مورد استفاده قرار می گیرد. این عقد به لحاظ حقوقی باعث انتقال مالکیت می شود و از این رو قسمت عمده ای از فعالیت های اقتصادی در جامعه پیرامون این عقد و قرارداد شکل می گیرد. از خرید و فروش های کوچک همانند خرید از سوپر مارکت تا معاملات عمده همانند خرید آپارتمان و اتومبیل و غیره و تحت شروط و مفاد این قرارداد قرار می گیرد. هر چند خیلی از معاملات مربوط به خرید و فروش به صورت نقدی صور ت می گیرد اما همیشه هم به این صورت نمی باشد.
در مواردی ممکن است طرفین قرارداد بیع یا همان خرید و فروش را منعقد نمایند و ثمن معامله یا همان پولی که بابت خرید کالا پرداخت می شود را به صورت اقساط قرار دهند، احتمال این که خریدار مرتکب نقض تعهد گردد و ثمن معامله را پرداخت ننماید وجود دارد. در این موارد فروشنده باید ثمن معامله را از وی مطالبه نماید.

نحوه مطالبه ثمن معامله

مطالبه ثمن معامله می تواند از طریق اظهارنامه و سپس طرح دعوا صورت پذیرد. فروشنده می تواند بدواً از طریق اظهارنامه رسمی به وی اخطار دهد که ثمن معامله را پرداخت نماید و چنانچه پس از ارسال اظهارنامه، خریدار مبادرت به پرداخت ثمن ننماید، فروشنده باید دعوای مطالبه ثمن را مطرح نماید. طرح چنین دعوایی مستلزم پرداخت هزینه دادرسی معادل ۳٫۵ درصد کل مبلغ ثمن می باشد. به عنوان مثال اگر ثمن معامله ۵۰۰ میلیون تومان باشد، خریدار باید ۱۷٫۵ میلیون تومان به عنوان هزینه دادرسی پرداخت نماید در غیر اینصورت به این دعوی در دادگاه رسیدگی نخواهد شد . البته فروشنده می تواند همزمان با دادخواست مربوط به پرداخت ثمن دادخواست اعسار از پرداخت هزینه دادرسی نیز تقدیم دادگاه نماید و چنانچه احراز گردد که فروشنده توانایی پرداخت هزینه دادرسی را ندارد، دادگاه موقتاً وی را از پرداخت هزینه دادرسی معاف می نماید.
نکته بعدی در این خصوص این است که چنانچه فروشنده دعوای مطالبه ثمن را مطرح نماید خریدار باید اثبات نماید که ثمن را به طریقی به فروشنده پرداخت نماید در غیر اینصورت محکوم به پرداخت ثمن معامله و نیز هزینه های دادرسی می گردد. به محض این که چنین رأی قطعی گردد فروشنده می تواند در خواست اجرای رأی بنماید و در این راستا می تواند اموال خریدار را توقیف و از محل آن طلب خود بابت ثمن را مطالبه نماید.
همانطور که در بند قبلی گفته شد اثبات این که فروشنده ثمن معامله را دریافت نموده بر عهده خریدار می باشد اما نکته بسیار مهمی نباید مورد فراموشی قرار گیرد و آن این است که معمولاً در خصوص معاملات مهم از جمله فروش آپارتمان یا اتومبیل سندرسمی قطعی بیع تنظیم می گردد و سردفتر اسنادرسمی از فروشنده پرسش می کند که آیا ثمن را دریافت نموده است یا خیر در این صورت تکلیف ثمن مشخص می شود. اما ممکن است چنین پرسشی از سوی سردفتر مطرح نگردد. در چنین موردی چنانچه فروشنده ثمن را دریافت نکرده باشد اثبات عدم دریافت ثمن دشواریا غیر ممکن خواهد شد زیرا در سندرسمی قید می گردد که فروشنده اقرار داشته که ثمن را بطور کامل دریافت نموده است و در این مورد چون اقرار فروشنده در سند رسمی دارای اعتبار می باشد ادعای مربوط به عدم دریافت ثمن مؤثر نبوده و حکم به ضرر فروشنده صادر خواهد شد. بنابراین ضرورت دارد در این خصوص فروشنده دقت کافی را داشته باشد تا متضرر نگردد.