تقاضای دریافت جنین اهدایی
خانواده, مقالات ۹ مرداد, ۱۴۰۱ 0

تقاضای دریافت جنین اهدایی

طبق ماده ۲ قانون نحوه اهداء چنین به زوجین ناباور مصوب ۱۳۸۲:

تقاضای دریافت جنین اهدایی باید مشترکاً از طرف زن و شوهر تنظیم و تسلیم دادگاه گردد در صورت احراز شرایط ذیل، مجوز دریافت جنین را صادر می کند.

الف- زوجین بنا به گواهی معتبر پزشکی امکان بچه دار شدن نداشته باشند و زوجه استعداد دریافت جنین را داشته باشد.

ب- زوجین دارای صلاحیت اخلاقی باشند

ج- هیچ یک از زوجین محجور نباشند

د- هیچ یک از زوجین مبتلا به بیماری صعب العلاج نباشند

ه- هیچ یک از زوجین معتاد به مواد مخدر نباشند

و- زوجین باید تابعیت جمهوری اسلامی را داشته باشند

خروج زن از منزل
خانواده, مقالات ۵ مرداد, ۱۴۰۱ 0

خروج زن از منزل

آیا شوهر می تواند مانع از خروج زن از خانه و یا کار کردن او بیرون از منزل باشد؟

اصولاً در خصوص حقوق و تعهدات زن و شوهر باید به قوانین مرتبط با حقوق خانواده مراجعه کنیم در اینجا قانون مؤثر قانون مدنی می باشد که در کتاب مربوط به خانواده به حقوق و تعهدات طرفین پرداخته و مقررات حکم بر روابط زوجین را تبیین نموده است در قانون مذکور در خصوص مسائل مختلف از جمله مهریه، نفقه، طلاق، حضانت و انونگذار گردیده است از جمله مواردی که محل بحث می باشد اجازه کار کردن زن و یا خروج زن از منزل می باشد. در خصوص اجازه اشتغال باید به مقررات ذیل فصل هشتم تحت عنوان در حقوق و تکالیف زوجین نسبت به یکدیگر ذیل کتاب هفتم تحت عنوان در نکاح و طلاق مراجعه کنیم به موجب ماده ۱۱۰۲ قانون مدنی همین که نکاح به طور صحت واقع شد، روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل یکدیگر برقرار می شود.

در ماده ۱۱۰۳ قانون مذکور نیز آمده است زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند بنابراین به نظر حقوقدانان تمام اموری که از نظر اجتماعی توهین محسوب می شود یا رفتاری که با عشق وا حترام به کانون خانواده و اقتضای محبت و همدلی بین دو همسر منافات دارد سوء معاشرت است در این صورت آنچه مشخص و مبرهن می باشد این است که اصولاً شوهر نمی تواند مانع از خروج زن از خانه شود زیرا این امر مبنای قانونی ندارد هر چند چنانچه زن بخواهد به مسافرت برود در عرف جامعه معمولاً منوط به اجازه و اذن شوهر می باشد ودر مسافرت خاج از کشور نیز به موجب قوانین اجازه شوهر لازم می باشد. در ماده ۱۱۰۵ نیز آمده است در روابط زوجین ریاست خانواده از خصایص شوهر می باشد.

ممکن است از این ماده برداشت شود که چون شوهر ریاست خانواده را بر عهده دارد زن باید تحت اوامر شوهر باشد اما چنین برداشتی بر مبنای تفاسیر صورت گرفته صحیح نمی باشد ریاست شوهر بر خانواده بیشتر مبتنی بر یک وظیفه اجتماعی است و برای زن و شوهر حق محسوب نمی گردد بلکه بیشتر در راستای حفظ سلامت و استعلام خانواده باید مورد تفسیر قرار گیرد. بنابراین هر چند از برخی مواد قانون مدنی ممکن است این برداشت شود که زن باید برای خروج از خانه از شوهر اجازه بگیرد و بنابراین مرد می تواند در صورت عدم اجازه مانع خروج او گردد اما این تفسیر درست نمی باشد . در خصوص اجازه کار کردن ماده ۱۱۱۷ شوهر می تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود زن باشد منع نماید.

در این خصوص آنچه از نظر قانونی اهمیت دارد این است که شغل زن مغایر با مصالح خانوادگی و حیثیت زن نباشد در غیر این صورت امکان منع از سوی شوهر وجود ندارد به عنوان مثال اگر زن دارای شغل معلمی می باشد این شغل مغایر با مصالح خانوادگی نمی باشد و مخالت شوهر نمی تواند مبنای قانونی داشته باشد. از سوی دیگر شوهر رأساً نمی تواند زن را از شغل یا حرفه خود منع کند و باید منع زن از دادگاه خواسته شود بر این مبنا آنچه در وهله اول اهمیت قرار دارد این است که شغل زن با مصالح خانواده در تعارض نباشد و آسیب جسمی و روحی به فرزندان وارد نیاورد. در موارد دیگر قانون مدنی در خصوص تعیین منزل و محل سکونت نیز مقرراتی وضع شده است از جمله این که به موجب ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند مسکن نماید مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد در این خصوص طرفین می توانند با هم توافق نمایند و اساساً این شرط به نحوی نیست که شود خلاف آن توافق نمود در انتهای ماده مذکور نیز امده است که در صورت وجود اختیار برای زن وی حق تعیین منزل دارد.

علاوه بر این شوهر حق ندارد زن را وادار کند که با خویشاوندان او در یک محل زندگی کنند در حقیقت درست است که شوهر حق تعیین منزل را دارد اما نمی تواند جایی را انتخاب کند که زن آسایش و آرامش روانی نداشته باشد بنابراین نظر به آنچه گفته شد مرد می تواند تحت شرایطی و البته با حکم دادگاه زن را از اشتغال به یک شغل ممنوع نماید اما نمی تواند جایی را انتخاب کند که زن آسایش و آرامش روانی نداشته باشد بنابراین نظر به آنچه گفته شد مرد می تواند تحت شرایطی و البته با حکم دادگاه زن را از اشتغال به یک شغل ممنوع نماید اما نمی تواند کلاً زن را از کار کردن بیرون از منزل منع نماید.

اعاده حیثیت، شرایط و مراحل قانونی آن؟
کیفری, مقالات ۳ مرداد, ۱۴۰۱ 0

اعاده حیثیت، شرایط و مراحل قانونی آن؟

اصولاً اگر شخصی علیه دیگری مبادرت به  شکایتی نماید و عملی را به او منتسب نماید که جرم می باشد ولی دلایل و مدارکی را که ارائه می نماید از قوت زیادی برخوردار نباشد و به نحوی نباشد که دلایل قانونی برای شکایت خود داشته باشد در این صورت چنانچه پس از رسیدگی مجرمیت مشتیک عنه یا شخصی که علیه وی طرح شکایت شده است ثابت نگردد و در حقیقت حکم بر برائت و بی گناهی او صادر گردد در این صورت امکان طرح شکایت وجود دارد.

عنوان مجرمانه در این خصوص افتراء می باشد که در ماده ۹۹۷ قانون مجازات اسلامی ذکر گردیده است به موجب ماده مذکور « هر کسی بوسیله اوراق چاپی یا خطر یا بوسیله درج در روزنامه و جرائد و یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگری به کسی امری را صریحاً نسبت دهد یا آن را منتشر نماید که مطابق قانون آن امر جرم محسوب می شود و نتواند صحت آن را ثابت نماید جز در مواردی که موجب حد است به جزای نقدی درجه شش محکوم خواهد شد بنابراین بر مبنای ماده مذکور و همانطور که در ابتدای این بحث توضیح داده شد اگر آنچه نسبت داده شده است ثابت نگردد و دلایل مقتضی و محکمی هم در آن خصوص وجود نداشته باشد در این خصوص می تواند مصداق ماده فوق الذکر قرار گیرد.

در آرای صادره از دادگاه های بدوی و تجدیدنظر نیز رسیدگی به بزه افترا مستلزم سبق رسیدگی کیفری به اتهام انتسابی است در این خصوص دادنامه شماره ۴۰۵ مورخ ۱۵/۴/۱۳۹۳ مقرر داشته در خصوص اتهام آقای (الف) دایر بر افتراء و فحاشی رکیک نسبت به خانم(ف) و آقای (م) با عنایت به شکایت صریح شاکیان، اظهارات شهود، تحقیقات انجام شده و کیفرخواست صادره از دادسرای عمومی و انقلاب و اقرار متهم به اصل درگیری و انکار موکل در مورد افتراء و سایر امارات و قرینه های موجود و اوضاع و احوال منعکس بزه فحاشی محرز است ولی افتراء مدلل به نظر نمی رسد چرا که نیاز به سبق رسیدگی دارد و در ما نحن فیه مفقود است بنابراین در رابطه با افترا به دلیل عدم کفایت ادله مستند به بند(الف) ماده ۱۷۷ قانون آئین دادرسی کیفری و اصل ۳۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر  برائت وی صادر می گردد این حکم در دادگاه تجدید نظر نیز تأیید می گردد.

بنابراین با توجه به رأی مذکور و این که معمولاً افترا زمانی است که شخصی جرمی به دیگری منتسب نماید و بر این اساس در مراجع قضایی صلاحیتدار شکایت کیفری مطرح نماید و همانطور که گفته شد دلایل وی در این خصوص بسیار ضعیف باشد را به نحوی که گمان رود شاکی صرفاً به قصد آزار و اذیت مشتکی عنه، در این صورت و نظر به این که قبلاً دادگاه به قضیه رسیدگی نموده و بی گناهی مشتکی عنه یا طرف شکایت ثابت شده است امکان طرح شکایت افتراء وجود دارد.

در این خصوص باید دقت داشته باشید که به این نحو نیست که طرح هر گونه شکایتی افتراء تلقی گردد برخی مواقع دادسرا حتی دادگاه بدوی ارتکاب جرم از سوی متهم را احراز می نماید اما ممکن است در دادگاه تجدیدنظر حکم بر برائت متهم صادر گردد اینجا دیگر شکیات افتراء مفهومی نخواهد داشت زیرا دادگاه تجدیدنظر با استدلال و بنا به نظر قضائی و حکم دادگاه بدوی را نقض نموده است.

بنابراین با تمام آنچه در فوق گفته شد اعاده حیثیت همان چیزی است که با طرح شکایت افتراء می تواند منتج به نتیجه گردد زیرا در چنین مواردی ممکن آبرو یا حیثیت شغلی متهم نیز در معرض خطر قرار گیرد و علاوه بر خسارات معنوی خسارت مادی و مالی نیز به شخصی که مورد اتهام قرار گرفته وارد آید و از این جهت قانونگذار خواسته است از طرح شکایت های بدون مبنای قانونی و دلایل متقن جلوگیری به عمل آورد.

دستور تخلیه شورای حل اختلاف چقدر مهلت زمانی دارد؟
مقالات, ملکی ۲۸ تیر, ۱۴۰۱ 0

دستور تخلیه شورای حل اختلاف چقدر مهلت زمانی دارد؟

دستور تخلیه یکی از دعاوی است که در حال حاضر بسیار رایج می باشد و در خصوص املاکی قابل طرح است که در خصوص انها قرارداد اجاره منعقد گردیده است قراردادهای اجاره معمولاً به صورت یک معامله منعقد می گردد و دو طرف یعنی مؤجر و مستأجر آن را امضاء می نمایند. در خیلی از موارد پس از پایان مهلت، مستأجر مورد اجاره را تخلیه می کند و هیچ مشکلی بین مؤجر و مستأجر بوجود نمی آید اما در برخی موارد مستأجر در پایان مهلت اجراه نمی تواند مورد اجاره را تخلیه کندو همین امر سبب می گردد که مؤجر دادخواست تقدیم نماید و خواستار تخلیه مورد اجاره شود.

مرجع صلاحیتدار برایاین امر شورای حل اختلاف محل وقوع ملک می باشد با این توضیح که در این خصوص بایستی مالک یک قرادراد اجاره معتبر داشته باشد که دو شاهد ذیل آن را امضاء زده باشند. در این صورت مالک پس از این که مؤجر از تخلیه اسمتناع می نماید معمولاً طی یک اظهارنامه به وی اخطار می نماید که نسبت به تخلیه اقدام نماید در صورتی که مستأجر علیرغم ارسال اظهارنامه از تخلیه امتناع نماید آن گاه مالک می تواند دادخواست تخلیه تقدیم شورای حل اختلاف نماید این دادخواست پس از ثبت به یکی از شعب شورا ارجاع خواهد شد و ابتدا از طرفین دعوت می گردد تا در جلسه دادرسی شرکت نمایند و چنانچه در جلسه مذکور به توافق برسند آنگاه بر اساس توافق عمل می گردد در غیر این صورت شورا رأی را صادر خواهد نمود در رأی صادره دستور تخلیه صادر می گردد و رأی مذکور علی القاعده می بایست ظرف یک هفته از زمان ابلاغ اجرا گردد. باید توجه داشته باشید که قرارداد اجاره توسط دو شاهد امضاء می گردد امضای شهود یکی از شرایط شکلی قرارداد اجاره می باشد و مورد توجه قرار می گیرد. چنانچه پس از صدور دستور تخلیه مستأجر از دستور تخلیه تبعیت و محل اجاره را تخلیه ننماید؛

با استفاده از قوای قاهره دستور تخلیه اجرا می گردد بدین صورت که در صورت امتناع مستأجر نماینده شورای حل اختلاف کلانتری مربوط و نماینده دادستان در محل وقوع ملک حاضر می شوند و دستور قضایی بهمراه قفل ساز، قفل در را باز می کنند و اموال صورت برداری و سپس صورتجلسه می گردد و برای اموال مذکور حافض تعیین می گردد تعیین حافظ به منزله این است که دیگر مسئولیتی بر عهده مالک نمی باشد و حکم اجرا گردیده است.

به لحاظ قانونی مستأجر می تواند به حافظ مراجعه و اموال خود را تحویل بگیرد باید توجه داشته باشید که حافظ مسئولیتی در قبال آسیب دیدن اموال مستأجر ندارد مگر این که در این بازه مرتک قصور یا تقصیر شده باشد . نکته این است که هرچند مستأجر باید پس از صدور دستور تخلیه نسبت به تخلیه و تحویل کلید اقدام نماید اما ممکن است یک یا دو ماه طول بکشد تا دستور تخلیه اجرا گردد زیرا هماهنگی بین نمایندا دادستان شورای حل اختلاف و کلانتری زمانبر می باشد و همین امر روند تخلیه را طولانی تر می نماید.

آنچه در خصوص دستور تخلیه حائز اهمیت می باشد این است که معمولاً در قراردادهای اجاره مبلغ تحت عنوان ودیعه از مستأجر اخذ می گردد برای صدور حکم تخلیه مؤجر باید مبلغ مذکور را به صندوق دادگستری واریز نماید تا دستور تخلیه صادر گردد و چنانچه مؤجر ادعای مبلغی بابت حق الاجاره یا خسارت داشته باشد می تواند پس از واریز وجه به صندوق دادگستری یاد گرفته قرار تأمین خواسته نسبت به بازداشت و توقیف مبلغ اقدام نماید و چنانچه حکم نهایی به نفع مؤجر صادر گردد از محل مذکور طلب خود را برداشت نماید بنابراین توجه داشته باشید که مبلغ ودیعه را در زمان مناسب تهیه و آن را به صندوق دادگستری واریز نمائید و در غیر این صورت دستور تخلیه اجرا نخواهد شد.

بنابراین توجه به این نکته ضرورت دارد که اجرای دستور تخلیه امرآسانی نیست و لازم است از وکلای متخصص دادگستری در زمینه تخلیه استفاده نمائید گروه وکلای دادگستری رهجویان متشکل از وکلای متخصصی می باشد که آمادگی پذیرش دعاوی تخلیه و به حداقل رساندن زمان تخلیه مک را دارند و تجارب ارزشمندی در این خصوص دارند.

حقوقی, مقالات ۲۲ تیر, ۱۴۰۱ 0

تفاوت دادخواست تقسیم ترکه و مطالبه سهم الارث

دادخواست تقسیم ترکه ناظر بر شخصی نمودن سهام وراث می باشد. لذا از اینرو با دادخواست مطالبه ی سهم الارث تفاوت دارد، در مطالبه سهم الارث ممکن است ماترک نزد احد از وراث شخص ثالث و یا طلبکاران باشد، از اینرو دعوای تقسیم ترکه دعوایی حسبی، غیرمالی و غالباً بدون آنکه دادگاه به امر تحویل و تسلیم ماترک وارد شود صادر می گردد.

در حالیکه مطالبه سهم الارث دعوایی ترافعی است مالی و بر پایه الزام به تحویل یا تسلیم سهم الارث.

اسناد مالکیت معارض

طبق بند ۵ از ماده ۲۵ اصلاحی قانون ثبت، رسیدگی به احد از وقوع (تعارض در اسناد مالکیت) خواه نسبت به اصل ملک، خواه نسبت به حدود و خواه نسبت به حقوق ارتفاقی مربوط به آن باشد با هیأت نظارت است.

سند مالکیت معارض عبارت است از اسنادی که به رغم ثبت قبلی موضوع آن، یعنی ثبت یک ملک مشخص در دفتر املاک به نام شخصی معین و صدور سند مالکیت آن، مجدداً نسبت به تمام یا قسمتی از همان ملک و یا نسبت به حدود آن و یا نسبت به حقوق ارتفاقی آن به نام شخص معین دیگری، ملک ثبت دفتر املاک شده و سند مالکیت آن مجدداً صادر گردیده است و هریک ، آثار خاص خود را دارند.

باید توجه داشت پس از تشخیص  واحراز تعارض میان اسناد مالکیت از طرف (هیأت نظارت) چنانچه دارنده سند مالکیت مؤخر در مدت تعیین شده به دادگاه مراجعه و طرح دعوی نماید رسیدگی به موضوع تعارض موصوف و تعیین تکلیف نهایی در تشخیص و تعیین اعتبار و یا بی اعتباری هر یک از اسناد مالکیت مقدم و مؤخر صرفاً در صلاحیت دادگاه قرار دارد. طبق تبصره ذیل ماده ۵ لایحه قانونی راجع به اشتباهات ثبتی دادگاه پس از رسیدگی لازم، هر یک از اسناد را معارض تشخیص دهد جریان ثبتی آن بر طبق قانون صحیحاً انجام شده، تعیین و حکم ابطال سند دیگر را خواهد داد.

نحوه خرید و فروش املاک اوقاف
مقالات, ملکی ۱۵ تیر, ۱۴۰۱ 0

نحوه خرید و فروش املاک اوقاف

قانونگذار عقد وقف را در ماده ۵۵ قانون مدنی تعریف نموده است به موجب ماده مذکور وقف عبارت است از «اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود» مقصود از «حبس عین» جدا ساختن ملک از دارایی مالک و مصون داشتن آن از نقل و انتقال است. تسبیل منفعت به معنی صرف در راه خدا است با وجود این وقف ممکن است خاص باشد و حق انتفاع به فرزندان و خویشان واقف تعلق یابد بر این اساس آنچه مسلم است این که فلسفه وقف این است که مال از مالکیت واقف خارج گردد و اصطلاحاً در وضعیتی قرار گیرد که امکان فروش آن وجود نداشته باشد. علاوه بر این و به موجب ماده ۵۱ قانون مدنی« اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد، وقف محقق نمی شود و هر وقت به قبض بدهد وقف تحقق پیدا می کند».

در علم حقوق به چنین عقودی عینی گفته می شود به این معنی که تا زمان تسلط بر موضوع وقف عقد کامل نشده است دیوان عالی کشور نیز در حکم شاره ۳۲۸۴-۳۰-۹-۱۹ آورده است که تنها وقف نامه کافی برای اثبات وقفیت رقبه ای که به عنوان ملکیت در تصرف کسی می باشد نیست و لازم است که علاوه بر مالکیت واقف حین الوقف، عمل به وقفیت نیز بر طبق وقف نامه محرز گرر همه این موارد دلالت بر این دارد که وقف باید به طور کامل انجام گیرد و تصرف در مالی که موضوع وقف قرار گرفته انجام شود تا این عقد کامل گردد.

اما پرسش اساسی در این خصوص این است که آیا امکان فروش مال موقوفه وجود دارد یا خیر. این پرسش آنجا اساسی می باشد که گفته شد پس از این که مالی وقف گردید رابطه مال و مالک قطع می گردد و بنابراین فروش آن از سوی واقف جایز نمی باشد اما قانونگذار بطور استثنایی پذیرفته است که در مواردی که بتوان مال موقوفه را بفروش رساند در ماده ۸۸ قانون مدنی آمده است که بیع وقف در صورتی که خراب شود یا خوف آن باشد که منجر به خرابی گردد به طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد، در صورتی جایز است که عمران آن متعذر باشد یا کسی برای عمران آن حاضر نشود در ماده ۸۹ نیز آمده است که « هرگاه بعض موقوفه خراب یا مشرف به خرابی گردد طوری که انتفاع از آن ممکن نباشد همان بعض فروخته می شود مگر این که خرابی بعض سبب سلب انتفاع قسمتی که باقی مانده است بشود در  این صورت تمام فروخته می شود.

دو ماده مذکور نشان می دهد که صرفاً در موارد استثنایی امکان فروش عین موقوفه یا همان مال موقوفه وجود دارد و نمی توان در هر وضعیتی مال مذکور را بفروش رساند، در عین حال حتی در فرض فروش مال موقوفه پول یا عواید ناشی از فروش را نمی توان به هر نحوی هزینه نمود بلکه در چنین مواردی مستنداً به ماده ۹۰ قانون مدنی باید پول ناشی از فروش را در نزدیک ترین راه به هدف واقف هزینه نمود به عنوان مثال چنانچه واقف یک آپارتمان را برای خوابگاه دانشجویان وقف نموده است و در حال حاضر بعلت خرابی آپارتمان مذکور امکان استفاده از آن وجود ندارد، پس از فروش اپارتمان مذکور پول ناشی از فروش باید در راه ایجاد یک خوابگاه جدید هزینه گردد از سوی دیگر به موجب ماده ۳۴۹ قانون مدنی بیع مال وقف صحیح نیست مگر در موردی که بین موقوف علیهم تولید اختلاف شود به نحوی که بیم سفک دماء رود یا منجر به خرابی مال موقوفه گردد. با این اوصاف علاوه بر انچه در خصوص خرابی مال موقوفه گفته شد چنانچه اختلاف جدی بین موقوف علیهم ایجاد گردد به نحوی که ترس از اختلاف شدید و خونریزی بین آنها وجود داشته باشد امکان فروش مال موقوفه وجود دارد.

بنابراین آنچه در مباحث فوق گفته شد اصولاً فروش مال موقوفه مجاز نمی باشد و نمی توان آن را فروخت مگر در مواردی که قانونگذار تصریح نموده و آن خرابی مال موقوفه به نحوی که امکان استفاده از آن وجود نداشته باشدو یا اختلاف جدی بین موقوف علیهم می باشد.