مبلغ دیه در سال ۱۴۰۰، چرا دیه زنان نصف مردان است؟
خانواده, مقالات ۲۴ مرداد, ۱۴۰۰ 0

مبلغ دیه در سال ۱۴۰۰، چرا دیه زنان نصف مردان است؟

دیه یکی از تأسیسات شرعی می باشد که به موجب آن اگر شخصی به طور عمدی یا غیر عمدی به دیگری صدمه بدنی وارد نماید باید مبلغی را که قانونگذار تعیین کرده یا از طرف دادرس تعیین می گردد پرداخت نماید. معمولاً در چنین مواردی پس از طرح موضوع در دادسرا موضوع به پزشکی قانونی ارجاع می گردد و پزشکی قانونی میزان و نوع جراحت را تعیین می کند و سپس بر آن اساس میزان دیه مشخص می گردد. دیه بر اساس میزان تورم بطور سالانه تعیین می گردد.

دیه در سال 1400

درسال ۱۴۰۰ نرخ دیه از سوی قوه قضائیه برای قتل غیرعمد ۴۸۰ میلیون تومان تعیین گردیده است. در این خصوص ذکر یک نکته ضروری به نظر می رسد و آن این است که بر اساس مقررات اسلامی این مبلغ به میزان یک سوم در برخی از ماههای قمری به میزان یک سوم افزایش می یابد این ماه ها عبارتند از محرم، ذی القعده- ذی الحجه و رجب، بنابراین میزان دیه در ماه های مذکور ۶۴۰ میلیون تومان خواهد بود.

دیه زن و مرد:

در خصوص قتل بر اساس روایات شرعی دیه زن و مرد متفاوت خواهد بود که این تفاوت در قانون مجازات اسلامی ایران نیز منعکس گردیده است با این توضیح که دیه زن نصف دیه مرد خواهد بود. بر این اساس چنانچه مردی زنی را به قتل برساند، چنانچه حکم قصاص خواهد اجرا گردد، اولیای دم زن باید نصف دیه را به اولیای دم مرد بپردازند تا حکم قصاص قابل اجرا باشد. اخیراً یک تغییر مثبت به نفع زنان در قانون ایجاد گردیده است که به موجب آن چنانچه در اثر حوادث ناشی از رانندگی زن فوت کند، بیمه تکلیف قانونی دارد که بیمه آن را همانند یک مرد پرداخت نماید. بنابراین در این خصوص تبعیضی بین زن و مرد وجود ندارد.

دیه جنین:

در خصوص جنین بایستی خاطرنشان ساخت که دیه جنین چنانچه جنین به نحوی باشد که اصطلاحاً در آن روح دمیده شده باشد و قادر به حرکت باشد و در صورتی که بعلت غیر قانونی سقط شود دیه آن همانند انسان بالغ محسوب خواهد شد بنابراین در این خصوص نظریه پزشکی قانونی ملاک عمل می باشد، چنانچه به موجب نظریه مذکور جنین از حالت نطفه خارج شده باشد و اصطلاحاً در آن روح دمیده شده باشد صرفنظر  از این که سقط بدون مجوز قانونی جرم محسوب می شود، دیه نیز به آن تعلق خواهد گرفت.

نکته قابل ذکر دیگر در این خصوص این است که دیه جنین بر عهده کسی است که باعث سقط شود، به عبارت دیگر باید بین عمل مشخص و سقط جنین رابطه سببیت وجود داشته باشد . به عنوان مثال شخصی با خوراندن دارویی به مادر باعث سقط جنین گردد و یا این که پرستاری یک آمپول تزریق نماید و با تزریق آمپول باعث سقط جنین گردد در این صورت هم شخصی که سبب سقط جنین شده باشد مسئولیت دارد در هر مورد پس از طرح موضوع در مرجع صالح، بایستی با دلایل و مدارک و انجام تحقیقات لازم مشخص گردد که چه شخصی سبب سقط جنین شده است و بر این اساس به مجازات مقرر در قانون حکم داده می شود.

علاوه بر این در قانون برای کسانی که وسایل سقط جنین را فراهم یا به آن اقدام کنند علاوه بر پرداخت دیه مجازات حبس دو تا پنج سال نیز در نظر گرفته شده است. بنابراین توجه داشته باشید که از نظر قانونگذار سقط جنین مجاز نمی باشد مگر در شرایطی که به موجب قانون پزشک متخصص سقط جنین را برای سلامت مادر لازم دانسته باشد.

 

 

پس از اجاره کردن یک خانه چه هزینه هایی بر عهده مستأجر است؟
خانواده, مقالات ۲۰ مرداد, ۱۴۰۰ 0

پس از اجاره کردن یک خانه چه هزینه هایی بر عهده مستأجر است؟

اجاره یکی از عقود رایج در جامعه می باشد که به موجب آن مؤجر منافع مال خود را در مدت معینی به مستأجر واگذار می نماید و در قبال آن اجاره بها دریافت می کند. موضوع اجاره می تواند متفاوت باشد اما مهم ترین آنها اجاره اموال غیر منقول همانند باغ و آپارتمان می باشد. در خصوص اجاره یک آپارتمان که در حال حاضر بیشتر اشخاص جامعه با آن آشنایی دارند موارد و نکات مهمی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. از جمله آنها هزینه های ساختمان می باشد این هزینه ها ممکن است هزینه های جاری ساختمان باشد یا هزینه های ناشی از تعمیرات از جمله تعمیر آسانسور  و کولر.

الف) هزینه های جاری

در خصوص هزینه های جاری نکته مورد بحث این است که چنین هزینه هایی به طور معمول شامل نظافت ساختمان، هزینه آب و برق و تلفن و گاز مصرفی تعمیرات جزئی از قبیل تعویض پوشال های کولر، تعویض لامپ و …. می شود که این هزینه ها بر عهده مستأجر می باشد و مستأجر مکلف است هزینه های مذکور را با مشارکت دیگر اشخاص ساکن در آپارتمان های مجاور پرداخت نمایند.

ب) هزینه های مرتبط با تعمیرات کلی

در خصوص آپارتمان مورد اجاره، بنا بر بیان قانونگذار مورد اجاره باید امکانات و وسایل اولیه و متعارف برای زندگی را داشته باشد در وضعیت فعلی بطور معمول آپارتمان ها دارای آبگرمکن و سیستم گرمایشی یا بخاری می باشند و یا این که مجهز به سیستم پکیج و سیستم گرمایش شوفاژ می باشد. اغلب آپارتمان هایی که از یک دهه پیش ساخته شده اند دارای آسانسور می باشند و به طور مسلم نگهداری آسانسور نیز دارای هزنیه می باشد.علاوه بر این در مناطق گرم و خشک معمولاً کولر آبی در پشت بام آپارتمان ها تعبیه شده اند که این نوع کولرها نیز دارای هزینه های نگهداری و تعمیر می باشند. در خصوص هزینه های کلی همانند خرابی آسانسور و یا خرابی موتور کولر که جزء هزینه های کلی محسوب می شوند، این هزینه ها بر عهده مؤجر یا مالک می باشند این در حالی است که همانطور که در قسمت قبلی گفته شد هزینه های جزئی و هزینه های جاری بر عهده مستأجر می باشد به عنوان نمونه درآپارتمان هایی که دارای آسانسور می باشد، آسانسور  بطور ماهانه برای مسائل ایمنی و …. سرویس می گردد که این هزینه اصولاً جزء هزینه های جاری محسوب می گردد و بر عهده مستأجر است. بنابراین قاعده این است که هزینه های کلی همانند خرابی آسانسور و خرابی کولر بر عهده مؤجر یا مالک می باشد و هزینه های جاری همانند هزینه سرویس کولر یا سرویس آسانسور  بر عهده مستأجر می باشد.

در این خصوص ماده ۴۸۶ قانون مدنی تعمیرات و کلیه مخارجی که در مورد اجاره لازم است بر عهده مالک باشد بر طبق ماده ۱۰ قانون روابط مؤجر و مستأجر نیز تعمیرات اولیه و کلی بر عهده مالک یا مؤجر و تعمیرات جزئی که برای استفاده بهتر از مورد اجاره می باشد بر عهده مستأجر می باشد.

گاهی اتفاق می افتد که مستأجر در طبقه آخر ساختمان سکونت دارد و سقف طبقه مذکور پشت بام ساختمان می باشد. در این صورت ممکن است که به علت از بین رفتن ایزوگام در هنگام رانندگی آب به سقف آپارتمان محل سکونت مستأجر نفوذ پیدا کند و باعث سلب آسایش مستأجر گردد در این صورت مستأجر می تواند موضوع را به مؤجر اطلاع دهد و مؤجر تکلیف دارد که پشت بام را تعمیر نماید اما با توجه به اینکه پشت بام جزء مشترکات می باشد مؤجر موضوع را با دیگر مالکین در میان خواهد گذاشت و تمام مالکین مکلف هستند هزینه تعمیر و ایزوگام را پرداخت نمایند. طبق قانون تملک آپارتمان ها هزینه های بخش های مشترک به نسبت تملک بخش اختصاصی محاسبه می گردد و بنابراین چنانچه متراژ یک آپارتمان ۲۰۰ متر باشد و آپارتمان دیگر ۱۰۰ متر باشد مالک آپارتمان ۲۰۰ متری باید هزینه را دو برابر مالک آپارتمان ۱۰۰ متری پرداخت نماید.

نحوه شکایت از پلیس راهنمایی و رانندگی
حقوقی, مقالات ۱۷ مرداد, ۱۴۰۰ 114

نحوه شکایت از پلیس راهنمایی و رانندگی

پلیس راهنمایی و رانندگی یکی از ارگان های قانونی می باشد که قسمتی از نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران می باشد و وظیفه اصلی آن نظارت  بر اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی و اعمال قانون در خصوص متخلفین از قوانین راهنمایی و رانندگی می باشد. در این خصوص آنچه بایستی مورد توجه قرار گیرد این است که مأموران پلیس راهنمایی و رانندگی به عنوان مجریان قانون می باشند و گاهی ممکن است حتی مجریان قانون در مقام اجرا قانون دچار خطا و اشتباه شوند یا بطورعمدی از اجرای قانون استنکاف نمایند در این صورت حتی این مجریان قانون باید در مقابل تخلفات صورت گرفتده مسئول و پاسخگو باشند.

انواع تخلفات صورت پذیرفته مأموران پلیس راهنمایی و رانندگی

۱- یکی از رایج ترین تخلفات مأمورین راهنمایی و رانندگی صدور برگ جریمه می باشد دراین خصوص دو راه حل متصور می باشد حالت اول اعتراض به خلافی خودرو مربوط به قبوض جریمه است در این خصوص ضرورت دارد معترض یا شاکی به مرکز اجرائیات پلیس راهنمایی و رانندگی مراجعه نماید و شکایت خود را بهمراه دلایل مطروحه ثبت نماید. به عنوان مثال چنانچه شاکی مرتکب هیچ تخلفی در هنگام رانندگی نشده است ولیکن با این حساب برگ جریمه برای وی صادر گردیده است می تواند با مراجعه به مرکز مذکور نسبت به جریمه اعتراض نماید. دراین خصوص همانطور که گفته شد معترض باید دلایل کافی برای اعتراض به این مسأله داشته باشد و همزمان دلایل مالکیت خودرو و مدارک شناسایی خود را بهمراه داشته باشد.

در فرض دوم شخص می تواند اعتراض خود را از طریق پلیس بعلاوه ۱۰ ثبت کند و این اعتراضات پس از ثبت به صورت غیر حضوری رسیدگی و نتیجه آن در اختیار شاکی و معترض قرار می گیرد. این رسیدگی معمولاً زمان زیادی طول نمی کشد.

شکایت از پلیس راهنمایی رانندگی

در این خصوص حکم قانون نیز روشن می باشد به موجب تبصره ماده ۵ قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی در صورتی که ثابت شود مأموران حسب مورد به ناحق قبض جریمه صادر نموده اند و یا با علم و اطلاع گزارش خلاف واقع در امور مربوط به این قانون داده اند ضمن جبران خسارت وارده به مجازات بزه گزارش خلاف واقع محکوم می شوند.

۲- تخلف دوم مربوط به توقیف ماشین اتومبیل به صورت غیر مجاز می باشد در صورتی که اتومبیل شخصی بدون دلیل موجه توقیف شود و در این خصوص شخص بداند که توقیف مبنای قانونی نداشته است می تواند به توقیف آن اعتراض نماید . در مواردی خودرو توسط مقامات قانونی و قضایی صلاحیتدار توقیف می گردد که در این صورت چون توقیف مذکور مبنای قانونی دارد چنانچه مأمورین با گرفتن استعلام پلاک خودرو ازدستور قضایی اطلاع حاصل نمایند می توانند نسبت به توقیف خودرو اقدام نمایند.

علاوه بر این باید توجه داشته باشید که چنانچه اتومبیل در محل توقف ممنوع یا پارک ممنوع پارک شده باشد و مأموران راهنمایی و رانندگی بخواهند با جرثقیل خودرو را حمل نمایند مالک ماشین حق دارد در هنگام حمل با پرداخت جریمه از محل خودرو با جرثقیل خودداری نماید بنابراین در همچین مواردی توقیف خودرو از سوی مأموران باید بر مبنای قانون صورت پذیرد.

۳-چنانچه شکایتی بخواهد علیه مأمورین راهنمایی و رانندگی صورت پذیرد دراین صورت این شکایات می تواند از طریق مراجع قانونی مانند دادسرای نظامی صورت گیرد به عنوان مثال چنانچه شخصی ادعا نماید که مأمور ازوی رشوه گرفته است یا درخواست رشوه نموده است می تواند شکایت خود را مطرح نماید.

به این صورت دادسرای مذکور مطابق قانون تحقیقات لازم را انجام می دهد و چنانچه بر مبنای دلایل و شواهد موجود مشخص گردید که مأمور راهنمایی مرتکب چنین جرمی شده است قرار مجرمیت را صادر و سپس دادگاه حکم لازم را صادر می نماید. بنابراین توجه داشته باشید مأموران راهنمایی و رانندگی نیز هم چند مأمور اجرای قانون می باشند خود نمی توانند قانون را زیر پا بگذارد.

اعتراض به حکم غیابی
حقوقی, مقالات ۱۳ مرداد, ۱۴۰۰ 0

اعتراض به حکم غیابی

در ابتدای این بحث ضرورت دارد به مفهوم حکم غیابی بپردازیم و بعداً ببینیم که اعتراض به رأی غیابی چگونه انجام می پذیرد. بلحاظ قانونی رأیی غیابی تلقی می گردد که دو ویژگی داشته باشد.:

۱- ابلاغ حضور در جلسه دادگاه به صورت واقعی صورت نپذیرفته باشد.

۲- خوانده در جلسه دادگاه حاضر نگردیده باشد.

بنابراین اگر ابلاغ به صورت قانونی باشد(مفهوم ابلاغ قانونی این است که مفاد اخطاریه به خود شخص مخاطب ابلاغ نشده باشد بلکه به بستگان وی ابلاغ شده باشد یا در آدرس اعلامی الصاق شده باشد) و خوانده نیز در جلسه دادگاه شرکت نکند رأی صادره غیابی خواهد بود به این مفهوم که در متن رأی نوشته می شود که رأی به صورت غیابی صادر شده و خوانده محکوم علیه حق دارد علاوه بر تجدیدنظرخواهی ظرف مهلت ۲۰ روز از زمان ابلاغ نسبت به واخواهی اقدام نماید.

اعتراض به حکم غیابی

چنانچه محکوم علیه بخواهد به رأی غیابی اعتراض نماید باید هزینه دادرسی مربوط به اعتراض را پرداخت نماید و سپس پس از قبول واخواهی دادگاه طرفین دعوی را برای یک بار دیگر به جلسه رسیدگی دعوت می نماید و اظهارات و دفاعیات طرفین از جمله دفاعیات واخواه را استماع می نماید و چنانچه واخواه دلایل و مدارک قابل قبولی ارائه نماید که رأی صادره مستدل و مستند صادر نشده دادگاه پس از احراز آن رأی صادره در مرحله بدوی را نقض می نماید و رأی جدید صادر می نماید و چنانچه حقانیت واخواه را احراز ننماید آن گاه حکم به رد واخواهی صادر می نماید.  در هر صورت چه رأی به نفع واخواه صادر گردد و چه به ضرر واخواه و در واقع رأی بدوی تأیید گردد، امکان تجدیدنظرخواهی از دادنامه صادره وجود دارد. بنابراین اعتراض به حکم غیابی در همان دادگاه به عمل می آید و دادگاه بر مبنای مدارک و دلایل به آن رسیدگی می نماید.

انحصار وراثت در صورت فوت زن
خانواده, مقالات ۱۰ مرداد, ۱۴۰۰ 0

انحصار وراثت در صورت فوت زن

انحصار وراثت اصولاً مربوط به زمانی است که شخصی فوت نموده و باید وراث حین الفوت او مشخص شوند. بدین ترتیب که در حال حاضر هر ذی نفعی می تواند تقاضای حصر وراثت را از شورای حل اختلاف داشته باشد و شورای حل اختلاف پس از رسیدگی ورثه حین الفوت متوفی را مشخص می نماید. شخص متوفی ممکن است زن باشد یا مرد که از جهت اشخاصی که می توانند در این صورت ارث ببرند با هم متفاوت می باشند. در صورتی که متوفی زن باشد و چنانچه متوفی دارای فرزندانی باشد به موجب قانونی فرزندان پسر دو برابر فرزندان دختر ارث خواهند برد. نکته بعدی این است که چنانچه متوفی شوهر داشته باشد شوهر با وجود فرزند برای زن متوفی، یک چهارم کل ماترک را ارث می برد و در صورتی که زن متوفی فرزند نداشته باشد یک دوم آن را ارث می برد.

انحصار وراثت در صورت فوت زن

به این اشخاص و همچنین پدر و مادر متوفی طبقه اول وراث می گویند با این توضیح که اشخاص ذکر شده در بالا تا زمانی که حتی یک نفر از طبقه مذکور وجود داشته باشد نوبت به ارث بری طبقه بعدی که مشتمل بر اجداد و برادر و خواهر و اولاد آنها می باشد ارث نخواهد رسید. اما نکته جالب تر این است که شوهر در صورت زنده بودن با هر یک از طبقات ارث خواهد برد. به موجب قانون چنانچه در طبقه اول برای متوفی فرزندی وجود نداشته باشد اولاد اولاد یا همان نوادگان متوفی جانشین یا قائم مقام متوفی می شوند و می توانند با پدر و مادر متوفی از ماترک ارث ببرند. در صورتی که پدر و مادر متوفی به همراه چند دختر به عنوان وراث حین الفوت باشند، سهم تمامی دختر ها دو سوم ماترک خواهد بود که به طور مساوی بین آنها تقسیم خواهد شد و سهم هر یک از پدر و مادر یک ششم می باشد. همانطور که گفته شد چنانچه در طبقه اول وراثی وجود نداشته باشد در طبقه دوم که مشتمل بر پدر بزرگ و مادر بزرگ و برادر و خواهر می باشد از ماترک متوفی ارث می برند.

عذر موجه برای عدم حضور در دادگاه حقوقی چیست؟
حقوقی, مقالات ۶ مرداد, ۱۴۰۰ 0

عذر موجه برای عدم حضور در دادگاه حقوقی چیست؟

دعاوی حقوقی به آن دسته از دعاوی گفته میشود که جنبه کیفری نداشته باشد یا بعبارت هرگاه رفتار مستلزم ارتکاب جرم نباشد. به عنوان مثال سرقت یک جرم می باشد و در دسته ی دعاوی حقوقی قرار نمی گیرد این در حالی است که مطالبه طلب، الزام به تحویل آپارتمان، فسخ معامله، الزام به تنظیم سند رسمی از جمله دعاوی حقوقی می باشد و مستلزم طرح دعوی درد دادگاه حقوقی می باشد .دعاوی حقوقی متشکل از خواهان و خوانده و موضوع خواسته ی دعوی می باشد. خواهان کسی است که ابتکار طرح دعوی را دارد وخوانده شخصی است که دعوی علیه او مطرح گردیده است. دعاوی حقوقی می تواند توسط وکیل نیز مطرح گردد.که در این صورت وکیل مکلف به حضور در دادگاه می باشد.

الف) عذر موجه برای عدم حضور اصحاب دعوی؛

اصولاً چنانچه دادخواست تکمیل باشد چه اصحاب دعوی در دادگاه حاضر باشند و چه حاضر نباشند دادگاه وارد رسیدگی میشود و رأی صادر مینماید، در این صورت چنانچه فرد غایب خوانده باشد و در دادگاه حاضر نشود چنانچه ابلاغ وقت جلسه دادرسی به او بصورت قانونی صورت گرفته باشد، رأی صادره غیابی بوده و وی می تواند از رأی مذکور واخواهی نماید و اگر خواهان باشد و دادگاه اخذ توضیحی از وی را لازم نداند وارد رسیدگی شده رأی خود را صادر می نماید.

عذر موجه برای عدم حضور در دادگاه

البته به موجب قانون خواهان می تواند لایحه خود را برای جلسه رسیدگی از طریق نماینده خود به دادگاه بفرستند و آن را در دفتر دادگاه ثبت نماید بنابراین به طور کلی قانون عذر موجه برای عدم حضور طرفین دعوی در دادگاه پیش بینی ننموده است.

ب) عذر موجه برای عدم حضور وکیل:

چنانچه دعوی توسط وکیل مطرح شده باشد، وکیل تلکیف به حضور در جلسه رسیدگی را دارد اما چنانچه هر یک از شرایط زیر را برداشته باشد میتواند در جلسه دادگاه حاضر نگردید.

۱-فوت اقوام نسبی یا سببی تا درجه اول از طبه دوم

۲-بیماری که مانع از حرکت بوده و یا حرکت برای بیمار مضر تشخیص داده شود.

۳-حوادث قهری از قبیل سیل و زلزله

۴-وقایع خارج از اختیار وکیل که مانع از حضور او در دادگاه شود.

بنابراین وکیل صرفاًدر موارد فوق می تواند در دادگاه حاضر نگردد و در غیر این صورت ضرورت دارد در دادگاه حاضر گردد.